زندگی بدون تقوا وحشیگری است/ علت سکوت کشورهای عربی دربرابر جنایات صھیونی: حجۃ الاسلام جوادی نقوی
حجۃ الاسلام و المسلمین سید جواد نقوی
مدیر جامعه العروۃ الوثقیٰ
مسجد بیت العتیق
لاهور پاکستان
۱۱ آبان ۱۴۰۳
راهبردهای مهم زندگی انسان
برای مراحل زندگی دنیوی انسان، خداوند متعال راهبردهای مهمی را در نظر گرفته است. خلقت و ربوبیت انسان راهبردهای زندگی اند، و بعد هدایت و در نهایت تقویٰ از راهبردهای زندگی انسان اند، همه این راهبردها، بترتیب خلقت، بعد ربوبیت، بعد هدایت و در نهایت، حفظ و تقوا را خداوند برای این زندگی اجتماعی انسان، بصورت یک قالب نظام قرار داده است و در قرآن کریم این نظام راهبردی را بیان کرده است، اما مشکل این است که این نظام راهبردی در قرآن، کاملاً دست نخورده است یعنی کسی بدان نپرداخته است. علت آن این است که دیدگاه همه نسبت قرآن این که باید شما همان چیزی را بیان کنید که مردم هزار و چهار صد سال پیش فهمیده و بیان کرده اند یا به اصطلاح اسلاف ما بیان نموده اند و حق ندارید فراتر از آن فکر کنید یا مطلبی بیان کنید. در حالی که در هیچ یک از علوم دیگر این چنین نیست. در علوم دیگر، همه از آنجا کار را شروع می کنند که قبلی ها فهمیدهاند، و فراتر از آن پا می گزارند و بخاطر همین در علوم دیگر این همه پیشرفت شده است اما وقتی نوبت به قرآن میرسد، جایز نمی دانند کسی از فکر اسلاف جلوتر پا بگزارد.
کشف راهبردهای خداوند وظیفه ماست
پس باید این راهبردهای تکوینی و تشریعی خداوند که برای زندگی انسان تبیین شده است، را برای هدایت و رستگاری خودش کشف کرد. اگر ما این کار را نکنیم، به نسل بعدی مان ظلم کرده ایم. اگر نسلی این راهبردهای خداوند را کشف نکند، نسل گناهکار خواهد بود و مجرم نسل های آینده نیز خواهد بود. به عنوان مثال، نسل ما اگر به وظیفه خود عمل نکرد، نسلهای بعدی ما را مقصر میدانند، زیرا نسلهای بعدی باید وظیفه خودشان را انجام دهند نه وظیفه ما را. اگر امروز به مسئولیت خود عمل نکنیم، نسل های فردا، اگر مسئولیت ما را انجام دهند، حتماً از مسئولیت خود عقب خواهند ماند. مثل اینکه اگر نسل های قبل از ما به وظایف خود در زمینه دین به درستی عمل می کردند، امروز نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، دفاعی، آموزشی، قضایی همه اینها را داشتیم، بلکه نظام های بسیار پیشرفته ای داشتیم. همانطور که قبلاً مثال علوم تجربی را زدم، هر نسلی به آن کمک کرده و سهم خود را در پیشرفت آن انجام داده است، اما در مورد دین این اتفاق نیفتاده است.
امام خميني(ره) اين سنت را شكست و برخلاف علماي پيشين وقتی نظام سياسي را از دين و قرآن استخراج كرد، ديگر علما به شدت به مخالفت با ايشان پرداختند و گفتند كه این بدعت است.
همانطور که معلمان ما تعریف می کردند که نظام آموزشی در حوزه های علمیه این است که همان حرفهای قدماء را از کتاب های قدیمی برداشته روی دفتر های جدید بنویسید. فقط دفترها جدید هستند، اما نظریات و افکار همه اش قدیمی هستند. نسل بعدی هم میاید همین کار را می کنند. این یک ضعف بزرگ در حوزه علوم دینی وجود دارد. اساس محرومیت ما این است که نسل امروز کار خودش را نمی کند، فقط زحمات علمای قبلی تدریس می شود، و دیگر هیچ چی.
راهبرد اساسی زندگی نظام حقوقی بشر است
ما برنامه هایی را که خداوند برای ربوبیت و هدایت انسان گذاشته است، درک نکرده ایم. به همان اندازه که زندگی انسان گسترده است، برنامه های او نیز گسترده است. جنبه اساسی زندگی انسان جنبه اجتماعی است. این جنبه ای است که زندگی انسان در آن شکوفا و رشد می کند. یکی از جنبه های مهم زندگی اجتماعی، نظام قضایی است. در اصطلاح دینی به آن قضاوت می گویند. در فقه ما یک باب فقهی وجود دارد اما فقط در قالب احکام است نه به صورت یک نظام. در زندگی انسان ها تضاد حقوقی وجود دارد. اما یکی از نابسامانی های اجتماعی تضییع حقوق و عدم رعایت حقوق دیگران است و خداوند متعال برای احیای این حقوق نظام زیبایی قرار داده است، این نظام حقوقی اگر زیر سایه یک حکومت اسلامی باشد که خیلی بهتر می توان روی آن عمل کرد اما اگر استقرار حکومت ممکن نباشد، باز هم مؤمنان می توانند این نظام حقوقی را در زندگی خود پیاده کنند. خداوند متعال تقوا را برای حفظ حقوق معین کرده است. و تقوا یک اقدام حمایتی است که بسیاری از جهات آن را انسان می تواند در جامعه خود حتی بدون حکومت اسلامی نیز اجرا کند و از حقوق خود و دیگران مراعات کند.
غرب و حقوق بشر
چگونه باید حقوق را مراعات کرد؟ نحوه مراعات حقوق خود و دیگران جزء برنامه های آموزشی ما نیست و در برنامه های مذهبی تدریس نمی شود و به نظر ما آدم خوب کسی است که حقوق دیگران را بیشتر تضییع می کند. به همین دلیل، اگر کسی در پاکستان از تضییع حقوق دیگران منع شود، به شدت ابراز نارضایتی می کند. اما در دنیای غرب روی این موضوع کار شده است، اگرچه آنها حقوق بشر را از قرآن نگرفته اند، اما به شدت به آنچه به عنوان حقوق بشر تعریف کرده اند پایبند هستند و تضییع حقوق آنها در آنجا مطلقاً غیرقابل تحمل است. چه بسا حقوقی که آنها ایجاد کرده اند از نظر اسلام و قرآن حقوقی نباشد، بلکه چیزی را خود شان درست کرده باشند اما برهمان پابند هستند. اگرچه ما اینجا در اسلام جامع ترین حقوق بشر را داریم، اما در جامعه اسلامی بحث حقوق کاملاً منسوخ شده است. همچنین دیده شده است که علمای بزرگ به هیچ وجه حقوق بشر را رعایت نمی کنند، در حالی که قرآن به حقوق بشر در زندگی انسان جایگاهی اساسی داده است. از این رو مسلمانان باید در این زمینه کارهای زیادی انجام دهند. مجتهدین ابتدا باید حقوق اسلامی را تبیین و تفسیر کنند و سپس مردم را به رعایت حقوق مکلف کنند.
به عنوان مثال امروز جمعه است، اگر در یک شهرک چهار مسجد وجود داشته باشد، بلندگوهایی در خارج از چهار مسجد نصب می شود که فقط باعث آزار دیگران و ایجاد آلودگی صوتی می شود. آیا تضییع حقوق دیگران نیست؟ آیا این کار توسط افراد مذهبی و علما انجام نمی گیرد؟ باید جلوی این کار را گرفت.
فسق یعنی زندگی خارج از مرز دین
در آیه 108 سوره مائده به موضوع حقوقی مهمی اشاره شده است، هر چند این آیه در یک سیاق کامل است و باید مورد توجه قرار گیرد.
ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَنْ يَأْتُوا بِالشَّهَادَةِ عَلَىٰ وَجْهِهَا أَوْ يَخَافُوا أَنْ تُرَدَّ أَيْمَانٌ بَعْدَ أَيْمَانِهِمْ ۗ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاسْمَعُوا ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ
در این آیه اولا اشاره شده است که خداوند فاسقین را هدایت نمی کند. فسق یعنی اینکه انسان خارج از دایره دین و حدود دینی زندگی کند. همانطور که بسیاری از مردم در خارج از خانه زندگی می کنند، اما بسیاری از افراد در خانه خود زندگی می کنند ولی خارج از مرزهای دین زندگی می کنند و ممکن است شوهر در همان خانه خارج از حدود دین باشد، اما زن در محدوده دین باشد یا برعکس. کسى که خارج از مرز دین زندگی می کند، فاسق است و خداوند متعال مى فرماید که خداوند فاسقین را هدایت نمى کند، پس از خدا بترسید و تقواى پیشه کنید، تجاوز را رها کنید و در محدوده دین قرار بگیرید.
اما کجا بیشتر تقویٰ را پیشه کنید هر جا که فرصت شهادت و گواهی باشد. در حوزه حقوق هر روز یا حق دیگران به گردن ما می آید یا حق ما به گردن دیگران.
در این آیه هر چند فقط در یک مورد یعنی در مورد شهادت و گواهی بر رعایت تقوا تأکید شده است، اما به طور کلی تقوا در همه موارد لازم است.
رعایت تقویٰ در شهادت شهود
دعواهای روزانه ما و پرونده های دادگاه ها، همه در مورد مسائل حقوقی است که شاکی ادعای حقی می کند و متهم آن را انکار می کند. بنابراین یک قانون کلی اجتماعی وجود دارد و حکم قرآنی هم همین است که شاکی باید دو شاهد برای اثبات ادعای خود بیاورد تا بتواند با شهادت این شهود ادعای خود را ثابت کند. اما اگر شهود پیدا نشوند یا هر دو طرف شاهد بیاورند، در این صورت شهادت هر دو مسموع نخواهد بود. در چنین حالتی نوبت به سوگند می رسد که اگر سوگند بخوری، حکم بر اساس سوگند داده می شود. قسم خوردن هم شرایط دارد مثل اینکه طبق قرآن بعد از نماز باید قسم بخورد.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَأَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةُ الْمَوْتِ ۚ تَحْبِسُونَهُمَا مِنْ بَعْدِ الصَّلَاةِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لَا نَشْتَرِي بِهِ ثَمَنًا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَىٰ ۙ وَلَا نَكْتُمُ شَهَادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذًا لَمِنَ الْآثِمِينَ {سوره مائده آیت ۱۰۶}
ای اهل ایمان، چون یکی از شما را هنگام مرگ فرا رسید، برای وصیّت خود دو شاهد عادل را گواه گیرید که از خودتان باشند، یا دو تن دیگر از غیر خودتان (از غیر مسلمانان) گواه گیرید اگر در سفر به شما مصیبت مرگ رسد (و شاهد خودی نیابید)؛ آن دو شاهد را نگاه دارید اگر از آنها بدگمانید، تا بعد از نماز سوگند خورند که ما برای شهادت خود هرگز بهایی نمیخواهیم هر چند شهادت بر خویشانمان باشد و گواهی خود را که به امر خداست کتمان نخواهیم کرد، که اگر کتمان شهادت کنیم البته از گنهکاران خواهیم بود.
اگر دو شاهد شهادت دهند و معلوم شود که شهادت آنها دروغ بوده است، دو شاهد از طرف مقابل باید دوباره شهادت دهند. و هر شاهدی باید بداند که بعد از من شهادت دیگری خواهد آمد که می تواند دروغگو بودن من را ثابت کند. بنابراین در اینجا باید تقوا در شهادت اتخاذ کرد و شهادت واقعی داد، قاضی نیز باید تقوا را اختیار کند، ورثه نیز باید تقوا را پیشه کنند، پس این تقوا نسبت به حقوق است، تقوا بهترین ضامن حفظ حقوق است، در حفظ حقوق هیچ چیز بیشتر از تقوا نیست. به همین دلیل است که قرآن بر تقوا تأکید کرده است زیرا شهود هم می توانند دروغ بگویند، در همه جای دنیا دادگاه خواه شرعی باشد خواه غیر شرعی یک قانون است که شهود باید شهادت بدهند، اما همه قضات می دانند که این شهادت ها اغلب بر اساس دروغ است. قضات بر این باورند که این شهود صد در صد دروغگو هستند، اما طبق قانون مجبور به قضاوت بر اساس شهادتشان هستند. خود قرآن گفته که شاهدان می توانند دروغ بگویند. اگر دروغ شاهد ثابت شود باید قسم بخورد، قسم دروغ هم می شود خورد. به همین دلیل است که قرآن در پایان بر تقوا تأکید کرده است.
ده ها حقوق در امور روزانه بر گردن یکدیگر قرار می گیرند، اما ما اصلاً به آنها توجه نمی کنیم و آنها زیر پا می گزاریم.
خطبه 2
زندگی بدون تقوا وحشیگری است
زندگی انسان بدون تقوا می تواند زندگی وحشیانه و بی رحمانه باشد. در زمان خلقت انسان، فرشتگان به خدا گفتند که تو چنین موجودی را آفریده ای که در زمین خون می ریزد، خداوند نگفت که فرشتگان حرف شان اشتباه است. بلکه فقط همین پاسخ داد که آنچه من می دانم شما نمی دانی. حالا بعداً وقتی خداوند به این موجود علم داد راز عظمت ذات انسان بر فرشتگان آشکار شد، بله اگر انسان علم بدون تقویٰ داشته باشد درین صورت انسان همان موجودی خواهد بود که فرشتگان فکر می کردند و کار او فقط ریختن خون و وحشیگری خواهد بود.
علت سکوت کشورهای عربی دربرابر جنایات
امروز در همه جای دنیا شاهد هستیم که چقدر وحشیگری و خونریزی در دنیا وجود دارد. یک گروه آنهایی هستند که فقط خون می ریزند و خون کی ها می ریزند، فقط کون مسلمانان را، می بینید در تمام دنیا فقط مسلمانان کشته می شوند، از غزه و فلسطین گرفته تا لبنان، روهینگیا، میانمار، هند، یمن، سوریه. همه جا فقط مسلمانان کشته می شوند. و گروه دیگر در برابر این وحشیگری سکوت کرده اند. در اصطلاح قرآن و روایات به آنها خاذلین گفته می شود. خاذلین کسانی هستند که می توانند جلوی ظلم و کشتار را بگیرند، می توانند به مظلومین کمک کنند، اما نمی کنند. زمانی که امام حسین (ع) در کربلا کشته می شد، در کوفه افراد زیادی بودند که می توانستند کمک کنند، کسانی در کوفه بودند که می توانستند امام حسین را یاری کنند، اما نکردند به آنها خاذلین می گفتند. فرق مردم کوفه و حجاز در این بود که مردم حجاز از ایستادن امام حسین علیه السلام در مقابل یزید و او را از رفتن به کوفه منع می کردند، اما امام حسین علیه السلام آنها را به همراهی دعوت می کرد. در کوفه برعکس بود، امام حسین(ع) کوفیان را دعوت نکرد که علیه یزید قیام کنند، اما کوفیان از امام حسین(ع) دعوت کردند که آنها از ظلم و ستم یزید خسته شدند، و امام کوفه بروند و همراهی آنها جلوی یزید بیاستند. پس در اینجا مردم کوفه دعوت کننده بودند. اما در نهایت نه مردم حجاز که امام آنها را دعوت کرده بود آمدند و نه مردم کوفه که خود امام را دعوت کرده بودند به کمک امام آمدند.
علت عدم حمایت مردم کوفه و حجاز از امام حسین(ع)
الآن سوال اینجاست که چرا کسی نیامد؟ این یک سوال بسیار مهم در تاریخ است که چرا کسی به کمک نیامد. یکی از دلایل آن را که علما بیان کردند، رهبری قبایل آن زمان بود. در آن زمان، هر چه رئیس قبیله میگفت که همه قبیله به دستور او عمل میکردند، وقتی رسول خدا به اسلام دعوت میکرد، تک تک افراد را به اسلام نمیخواند بلکه رئیس قبیله را دعوت اسلام می کرد. اگر رئیس قبیله دعوت اسلام را می پذیرفت، تمام قبیله مسلمان می شد، اما اگر رئیس قبیله دعوت را رد می کرد و به جنگ می رفت، همه قبیله برای جنگ آماده می شدند. امام حسین (علیه السلام) دو نامه به دو روسای قبیله به بصره فرستاد، یکی برای مُنذر بن جارود که پدر زن عبیدالله بن زیاد بود. او هم نامه امام حسین را و هم قاصد امام را گرفت و پیش عبید الله بن زیاد برد و آن نامرد درجا او را به شهادت رساند، قبل از شهادت مسلم بن عقیل سفیر امام حسین (ع) در بصره به شهادت رسیده بود. نامه دوم به رئيس قبيله ديگري در بصره فرستاده شد و او جلسه اي از افراد قبيله فراخواند و گفت كه نامه امام حسين (عليه السلام) رسيده است بگویید که می خواهی از امام حسین حمایت کنید یا از یزید؟. افراد قبیله اش گفتند تصمیم با شماست. رئيس قبيله گفت: خوب، ما از امام حسين (ع) حمايت ميكنيم، سپس به آمادهسازي ادامه داد و تا كربلا پيش آمد، کربلا برپا شد اما آنها مقدماتش فراهم نشد و نتوانستند به کربلا برسند.
اما از طرف دیگر چرا مردم کوفه حمایت نکردند، بدیل اینکه سران قبایل تصمیم به حمایت از امام حسین (ع) نداشتند. به همین دلیل است که اعراب امروز همان سیستم قبیله ای را دارند. آیا مردم نمی دانند که در غزه و لبنان چه خبر است؟ آیا آنها کشته شدن بچه های کوچک را ندیدند؟ آیا آنها صدای های کمک طلبیدن بچه های غزه را نشنیدند؟ پس دلیل چیست؟ دلیلش این است که روسای قبیله مدرنشان به آنها اجازه نمی دهند. چرا رؤسا اجازه نمی دهند، چرا خودشان حرف نمی زنند، چون با ارباب شان معاملاتی طی کرده اند.
دلیل ادامه جنایات توسط صهیونیست ها
پس اگر تقوا نباشد انسانیت انسان هم خاتمه پیدا می کند و انسان بدترین وحشی می شود. یک نویسنده امریکایی که کاملاً قابل اعتماد است، کتابی در مورد وضعیت غزه و نقش کشورهای عربی در این جنگ نوشته است، او نوشته است که صهیونیست ها اغلب به آتش بس فکر کرده اند، زیرا اهداف آنها محقق شده است اگر گروگانها از دست حماس آزاد شوند، جنگ را متوقف میکنند، اما کشورهای عربی نمی گزارند آتش بس بشود. آنها می گویند که گروگانهای شما آزاد خواهند شد، اما ما را از خطر حماس و حزب الله کی نجات خواهد داد؟ اگر حماس و حزبالله پیروز جنگ شوند، تهدیدی که ما با آن روبرو هستیم، باقی خواهد ماند کی از ما در برابر تهدید آنها محافظت خواهد کرد، بنابراین تا زمانی که حماس و حزب الله از بین نرفتند، آتش بسی وجود ندارد. این نظام قبیله ای عرب است که بر اساس آن اعراب باید تصمیم بگیرند که سرانشان چه می گویند. مشکل مسلمانان پاکستان چیست؟ مشکل آنها این است که حامیان غزه شیعیان هستند، اگر غزه نجات پیدا کند، اعتبار به شیعیان می رسد. بنابراین ما مجبور نیستیم به آنها کمک کنیم. این وضعیت مسلمانان است. این وضعیت رهبران مذهبی و سیاسی است، در کشورهای عربی استفاده از نام فلسطین در مساجد ممنوع است. ولی در پاکستان که هیچ ممنوعیتی وجود ندارد، اما بازهم کسی نامی از غزه و لبنان را بر زبان نمی آورد. خطرناک ترین مرحله ای که الان در جریان است، انتخابات آمریکاست که با استفاده از کارت فلسطین، در حال برگزاری است. این روزها روزهای بسیار حساسی نامیده می شود. این یک فاجعه بزرگ امت اسلامی است که امت اسلامی در برابر چنین ظلم بزرگی سکوت کامل دارد. پروردگارا به امت اسلام بیداری و حمیت عطا کن و آنان را از شر رهبران بی غیرت نجات ده.
تبصرہ کریں