فلسفه آموزش و مسئولیت های معلمان؛ حجۃ الاسلام سید جواد نقوی
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین
سید جواد نقوی
در کانفرنس فلسفہ آموزش و مسئولیت ھای معلمان
در گلگت بلتستان پاکستان
۷ آبان ماہ ۱۴۰۳
تعریف آموزش و پرورش
فلسفه تعلیم و تربیت، اساس نظام آموزشی است. اگرچه این موضوع در پاکستان مطرح نیست، اما در دنیا مورد توجه قرار دارد. یک تعریف مختصر از آموزش این است که فرآیند انتقال تجربیات، مشاهدات و تحقیقات یک نسل به نسل دیگر را آموزش می گویند. مهارت ها، نگرش ها و روش هایی که با آن این تجربه از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود نیز بخشی از سیستم آموزشی می باشد.
چرا انسان به آموزش نیاز دارد؟
در اینجا یک سوال اساسی مطرح می شود که چرا انسان به آموزش نیاز دارد؟ نیازهای وجودی، نیازهای نفسانی، نیازهای اجتماعی یا اقتصادی، نیازهای درونی یا بیرونی، کدام یک از این نیازهای انسان از طریق آموزش برآورده می شود؟
در دنیا چهار نوع افراد وجود دارد، افراد با تحصیلات عالی، افراد با تحصیلات متوسط، افراد با تحصیلات پایه، افراد بی سواد. اگر هدف از تحصیل را موفقیت دنیوی یا کسب ثروت بدانید، در بیشتر مواقع ثروتمندترین افراد تحصیلکرده های متوسط یا ابتدایی هستند.
همانطور که ثروتمندترین مرد جهان، ایلان ماسک، در 8 اکتبر 2024، هنگام صحبت با دانشجویان یک کالج در طول کمپین انتخاباتی ترامپ، گفت: “اگر می خواهید فردی موفق باشید، مسیری که در پیش گرفته اید، درست نیست. آموزشی که شما دارید می بینید سهم زیادی در موفقیت یک فرد ندارد، اگر بخواهید بعد از تکمیل تحصیلات یک کسب و کار راه اندازی کنید، از بانک ها وام می گیرید و تا آخر عمر به پرداخت اقساط این وام ها ادامه می دهید. او می گفت اگر می خواهید زندگی موفقی داشته باشید، عملاً به یک فرد موفق وابسته شوید و همان راهی را که او تعیین کرده است، طی کنید.
ایلان ماسک فرد دارای مدرک بالایی نیست اما طبق افکار جامعه ما چون او ثروتمندترین فرد جهان است، لذا موفق ترین فرد هم است. زیرا معلمان ما به ما همین یاد دادند که راز موفقیت در کسب مال است. فردی که پول بیشتری به دست می آورد، فرد موفقی است. زیرا آموزش هایی که در مدارس و دانشکده های ما داده می شود فقط با هدف کسب درآمد است.
آیا هدف آموزش رفع نیاز اقتصادی است؟
اما ما باید در دقت کنیم که با تحصیلاتی که امروز در مدارس و دانشگاههایمان داریم، چه نیازی های مان را برآورده می کنیم. افراد بی سواد بیشتر از افراد تحصیلکرده کسب درآمد می کنند، اگر تحصیلات فقط برای رفع نیاز اقتصادی باشد، افراد کم سواد و افراد تجاری بیشتر از افراد با تحصیلات عالی می توانند نیاز اقتصادی را برآورده کنند.
علامه اقبال در این مورد چه خوب فرموده است:
عصر حاضر ملک الموت هے تیرا، جس نے
قبض کی روح تیری دے کر تجهے فکر معاش
’یعنی عصر موجود فرشته ای مرگ است برای تو چون با دادن فکر امرار معاش روح تو را قبض کرده است’.
بنابراین آموزش اگر صرفاً برای رفع نیازهای اقتصادی باشد هیچ فایدهای ندارد، زیرا افراد بیسواد، یا افراد کم سواد، بیشتر از افراد با تحصیلات عالی در عرصه اقتصاد جلوتر هستند. و حتی ثروتمندترین فردی که بیشترین درآمد را دارد، اعلام کرده است که نمی توان از آموزش درآمد کسب کرد.
تا به حال، هیچ دانشگاهی در جهان ایلان ماسک، زاکربرگ یا بیل گیتس نساخته است، گرچه به دانشجویان در سخنرانی ها همین گفته می شود که درس بخوانند تا ایلان ماسک شوید، اما هیچ دانشگاه بزرگی نتوانسته است یکی هم از اینها را بسازد.
آموزش نیاز اساسی انسانی
پس معنایش چی شد؟ آموزش نیاز انسان نیست؟ نه، آموزش نیاز اساسی انسان است و ایلان ماسکی که مانع از گرفتن مدارک می شود آن هم نیاز اساسی به آموزش دارد، کسی که سوادی ندارد آن هم نیاز اساسی اش آموزش است. مرد باشد یا زن هر کس که انسان است نیاز اساسی به آموزش دارد. و کار آموزش برآوردن نیازهای مادی انسان که ما توقع داریم نیست.
تعلیم و تربیت یک نیاز انسانی است، نه نیاز اقتصادی و اجتماعی. بدون آموزش انسان انسان نیست. انسان بدون آموزش به زبان قرآن وحشی و فاسد است.
وقتی خداوند متعال انسان را آفرید و فرمود: من انسان را در زمین خلیفه قرار می دهم، فرشتگان گفتند: خدایا! او را خلیفه در زمین قرار می دهی که فساد می کند و خون می ریزد. خداوند متعال سخنان آنان را باطل و نادرست ندانست، بلکه فرمود: آنچه من می دانم، شما نمی دانید. یعنی اسراری که من می دانم برای شما معلوم نیست. پس از آن قرآن فرمود: علم آدم الاسماء کلها. خداوند متعال همه اسامی را به جناب آدم آموخت و بعد از آن به فرشتگان عرضه کرد، داستان را شما می دانید نیازی به توضیحات نیست، نکته مهم این است که بر اساس این علم حضرت آدم مسجود ملائکه گردید. فرشتگان در برابر کدام آدم سجده کردند و تسلیم شدند، آدمی که درباره او می گفتند در زمین فساد می کند و خون می ریزد.
عامل سفاکیت عدم تعلیم و تربیت
تعلیم و تربیت اگر در درون انسان نباشد، این شخص واقعاً سفاک و مفسد است، اما اگر آموزش بیاید، انسان مسجود ملائک می گردد. آموزش در اینجا نقش خود را ایفا می کند.
در این زمان وحشیگری در جهان به اوج خود رسیده است، آشوبگران بیشترین تعداد را دارند، اما اصلاح کنندگان اندک هستند. اما سوال اینجاست که آیا آدم های وحشی و فاسد بی سوادند یا تحصیلکرده؟ در این زمان وحشیگری که در فلسطین و لبنان انجام می شود توسط افراد بی سواد انجام می شود یا افراد تحصیل کرده؟ نیز فساد سیاسی، فساد اقتصادی و سایر فسادها را چه کسانی انجام می دهند، بی سوادها یا با سوادها؟
انسان شدن یکی اهداف خلقت انسان
من می خواهم به نکته مهمی اشاره کنم و آن این است که خداوند متعال انسان را انسان نیافریده است، بلکه او را برای انسان شدن فرستاده است. وقتی بچه از شکم مادر به دنیا می آید، در واقع انسان نیست، بذر انسان و انسانیت است. بذر توانایی تبدیل شدن به درخت را در وجود خودش دارد، اگر محیط مناسبی پیدا کند، نهال درخت از آن بیرون می آید و شروع به رشد می کند. انسان را هم خداوند به شکل بذر انسانیت خلق نموده است و باید درخت انسانیت از آن رشد کند؛ لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم ثم رددناه اسفل سافلین. ما انسانها را بر اساس بهترین تقویم آفریدیم، سپس آن را در اسفل سافلین قرار دادیم. پایین ترین سطح یک گیاه یا درخت بذر آن است یا پایین ترین سطح یک حیوان یا موجود زنده نطفه آن است. اگر انسان به پایین ترین سطح برود، نطفه ای می شود که انسانیت از آن زاده می شود. همانطور که نطفه بذر بدن انسان است، بدنی که تازه از شکم مادر متولد شده است نیز بذر انسانیت است.
پرورش انسانیت یکی از اهداف پیامبر
هدف از ارسال پیامبران نیز پرورش انسانیت است. در آیات آغازین سوره جمعه می خوانید: هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْاُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ اِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ
پیامبران باید سه کار را انجام دهند: تلاوت آیات، تزکیه و تعلیم کتاب
تزکیه در لغت عربی به معنای پرورش دادن است نه تطهیر کردن. همان گونه که گیاه پرورش می یابد، بذر انسان هم باید پرورش بیابد. رسول خدا نیز سه وظیفه داشت: تلاوت آیات، پرورش مردم و آموزش کتاب. تلاوت متعلق اش کتاب نیست، آیات است، آیات و نشانه های خدا را برای مردم بخواند. و متعلق تعلیم کتاب است و بین آن دو پرورش است. لذا آموزش و پرورش باید باهم باشند و اینها ارتباط تکوینی و اصولی دارند.
حال برگردیم به این نکته که خداوند انسان را به شکل بذر آفریده است، انسان انسان خلق نشده، لذا باید خودش انسان شود. خداوند بذر انسان را خلق کرده است، اما انسان باید با خُلق اش و اخلاق نیک اش انسان شود.
در درون این بذر، انسان باید شخصیت انسانی خود را بسازد، نام این فرآیند آموزش و پرورش است.
بنابراین، آموزش به تنهایی فایده ای ندارد، بلکه آموزش و پرورش هر دو لازم است. هدف واقعی از آموزش، پرورش است، هدف از آموزش مهارت نیست، مهارت حتی در افراد بی سواد بسیار خوب است. دانش در انسان مهارت ایجاد نمی کند، بلکه دانش در انسان انسانیت ایجاد می کند. نقشی که در رشد شخصیت انسان ایفا می کند، دانش نامیده می شود.
فرق میان مهارت و دانش
آنچه ما علم می نامیم مهارت است، دانش چیزی است که به پرورش انسانیت انسان کمک می کند. مدرک ها مهارت می آورند اما انسانیت نمی آورند.
امروز غزه به ما نشان داده است که در میان ما چند انسان، چند حیوان، چند گرگ و چند گوسفند وجود دارد. گرگان هم تحصیل کرده اند و گوسفندان هم تحصیل کرده اند، انسان آن است که درد انسانیت را در درون خود دارد.
چه دانشی این درد و احساس را در انسان ایجاد خواهد کرد؟ امام جعفر صادق (علیه السلام) این علم و دانش را ستود و فرمود: أَلْعِلْمُ نُورٌ یقْذِفُهُ اللهُ فِی قَلْبِ مَنْ یشآءُ. علم نور است، خداوند آن را در دل هر که بخواهد قرار می دهد.
این نور در واقع شخصیت انسانیت را می سازد. این نور حتی با تحصیل علوم دینی در دل مردم نمی آید. امروز چند نفر از علما هستند که صدای خود را برای غزه بلند می کنند؟ خودتان می توانید ارزیابی کنید پس کسانی که این احساس و درد را دارند انسان هستند. قرآن موجوداتی را که شکل انسانی دارند، انسان نمیخواند، بلکه میمون، الاغ، سگ و چارپایان می گوید.
وظیفه ما در قبال آموزش چیست؟
وظیفه ما پرورش بشریت از طریق آموزش است، همانطور که با کاشت بذری در زمین به آن آب، هوا و نور خورشید داده می شود تا این چیزها در کنار هم بتوانند پتانسیل آن را افزایش دهند و یک درخت تناور به وجود بیاد مثل همین ما باید از طریق آموزش و پرورش بذر انسان پرورش دهیم آن را برای رسیدن به یک درخت انسانیت کمک کنیم.
این سیستم آموزشی کنونی می تواند به مردم مهارت بیاموزد و آنها را ماهر و هنرمند کند، می تواند تاجر بسازد اما نمی تواند انسان بسازد. انسان باید ماهر باشد، تاجر باشد، باید هر مهارتی را بیاموزد تا همه نیازهایش را تامین کند، اما مهارت ها او را انسان واقعی نمی کند.
قرآن نیز کتابی انسان ساز است و پیامبران نیز معلمان انسان سازی هستند، پس هم قرآن و هم پیامبران از سوی خداوند برای یک هدف فرستاده شده اند. اگر این بذر انسان، تبدیل انسان واقعی شود، هدف دین برآورده می شود. خداوند به ما توفیق دهد که آن نور دانش را بدست آوریم و به مقام انسانیت برسیم.
تبصرہ کریں